در این شب سرد ، بیدارم و بس
دلتنگ توام ؛ درگیر قفس
با هرچه صدا با هرچه نفس
فریاد از تو ؛ ای عشق
من از تو دل نمی کندم
تو با من همسفر بودی
کنارت زندگی کردم
تو از من بی خبر بودی
جز داغ از تو ندیدم ،
اِی عشق خاموش ....
یاد فراموش ، در شب سرد
خاموشم و سرد با یاد تو من
گفتم دل از این بیراهه بکن
من خسته ام از آواره شدن
فریاد از تو ای عشق
عبدالجبار کاکایی