جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
دست عشق با ماست

دریایِ شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!
آن جا که باید دل به دریا زد، همین جاست

در من طلوعِ آبیِ آن چشمِ روشن
یاد آور صبحِ خیال انگیزِ دریاست

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست

بیهوده می­کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست

ما هر دوان خاموش خاموشیم، اما
چشمان ما را در خموشی گفت­و­گوهاست


دیروزمان را با غروری پوچ گشتیم

امروز هم ز آنسان، ولی آینده ما راست

دور از نوازش­هایِ دستِ مهربانت
دستان من در انزوای خویش، تنهاست

بگذار دستم راز دستت را بداند
بی هیچ پروایی، که دست عشق با ماست.


حسین منزوی

 



شاعر : حسین منزوی ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات