اندکی غم داشت چشمان تو ، حالا بیشتر
زندگی با عشق اینطور است : پرتشویشتر
خویشتنداری و این خوب است اما فکر کن
روزگاری میرسد من با تو قوم و خویشتر … !
گاه با امواج گیسو ، گاه با یک طره مو
گاه نیش کوچکی کافیست ، گاهی نیشتر
یک نظر گفتند در اسلام تنها جایز است
حیف! با حسرت دلت را میشد از این ریشتر …
احتیاجی نیست با من آبروداری کنی
من تو را آشفتهتر هم دیدهبودم پیشتر
هرچه میخواهد دل تنگت بگو با آنکه من
مطمئنم تو از اینها عاقبتاندیشتر …
مژگان عباسلو