دیوانهوار پشت سرش دویدم
از پلههای
پایین رفتم
فریاد زدم :
"شوخی بود ، باور کن"
از
پیش من نرو !
لبخندی ترسناک چهرهاش را پوشاند
به سردی گفت :
" در باد نایست ، سرما میخوری"
آنا آخماتوآ | ترجمه احمد پوری