پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
شبو از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای گریه های آخر من
اسمتو ببخش به لبهام بی تو خالیه نفسهام
قد بکش تو باور من زیر سایه بون دستام
خواب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش
من پر از حرف سکوتم خالی ام
رو به سقوطم
بی تو و آبی عشقت تشنه ام کویر لوتم
نمیخوام آشفته باشم آرزوی خفته باشم
تو نـذار آخـر قصه حرفـمو نگفته باشم
ترانه مکرم