جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
بی خودتر از اینم کن

راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان ، مست ترم کن


شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن


دارم سر پرواز در آفاق تو ، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن


عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن


صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
بارانِ منِ خاک شو و بارورم کن


افیون زده ی رنجم و تلخ است مذاقم

با بوسه ای از آن لب شیرین شکرم کن


پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه

تا لذت آغوش بدانی ، خبرم کن


شرح من و او را ببر از خاطر و در بر

بفشارم و در واژه ی تو ، مختصرم کن



حسین منزوی

 




شاعر : حسین منزوی ,
برچسب‌ها : #بوسه
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات