جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
مدارا

 

بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم

اگر از عاشقی پرسی، بدان دلتنگ آن هستم


بیا با من مدارا کن که
دل غمگین و جان خستم

اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم


بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم

بیا شِکوه از دل کن که من نازک دلی خستم


جدایی را حکایت کن که من زخمیِ آن هستم

اگر از زخم دل پرسی برایش مرهمی بستم


مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدی هات بیچاره شکستم


مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدی هات بیچاره شکستم


برو راهِ وفا آموز که من بار سفر بستم

دگر اینجا نمی‌مانم رهایی از وفا جستم


برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم

نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام تو رستم


مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدی هات بیچاره شکستم


مجنونم و دل را به چشمان تو بستم

هشیار شدم آخر از دام تو جستم


مجنــــــــونم و مستم عاشـــــــقمو خستم

 

 

شهرام شکوهی




برچسب‌ها : #شهرام شکوهی
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات