من از تبار تیشهام ، با من غمی هست
در ریشهام احساس درد مبهمی هست
بر گیسوانم بوسه زد روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست
وقتی مرا با خاک یکسان ساخت یعنی :
در نقشهی جغرافیای من بمی هست
من روی آرامش نخواهم دید با تو
با تو "لفیخسر" است هرجا آدمی هست
جز زخم این دنیا نخوردم از تو ای عشق !
آیا در آن دنیا امید مرهمی هست ؟
مژگان عباسلو