هنوز روزای بارونی به یادت ابر می چینم
با رویای تو درگیرم چشاتو خواب می بینم
هنوز این
لحظه ی
بی تو
به بد
حالی گرفتارم
نمی بینی که از عکست چشامو بر نمی دارم
نمی فهمم
چرا از
من داری
رویاتو می
دزدی
تو قاب عکستم حتی ازم چشماتو می دزدی
تو از من
دوری اما
من دچار
عطر دستاتم
محاله خیس بارون شم که زیر چتر دستاتم
یه چیزایی
تو دنیا
هست که
اسمش رسم
تقدیره
کسی که دوستش داری همیشه بی خبر میره
میثم یوسفی