نمیرنجم
اگر کاخ ِ مرا ویرانه میخواهد
که راه عشق ، آری ، طاقتی مردانه میخواهد
کمی هم لطف باید گاه گاهی مرد عاشق را
پرنده در قفس هم باشد ، آب و دانه میخواهد
چه حُسن اتفاقی ، اشتراک ما پریشانی ست
که هم موی تو هم بغض من ، آری ، شانه میخواهد
تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست
تسلّی دادن این فاجعه ، میخانه میخواهد
اگر مقصود تو عشق است ، پس آرام باش ای دل
چه فرقی میکند میخواهدم او یا نمیخواهد؟
سجاد رشیدی پور