نظرات
گفتم تو چرا دور تر از خواب و سرابی گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش هر منزل این راه ، بیابان هلاک است هر چشمه سرابیست که بر سینه خاک است در سایه هر سنگ ، اگر گل به زمین است نقش تن ماریست که در خواب کمین است در هر قدمت خار ، هر شاخه سر دار در هر نفس آزار ؛ هر ثانیه صد بار چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش گفتم که عطش می کشدم در تب صحرا گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا گفتم که نشانم بده گر چمشه ای آنجا ست گفتی چو شدی تشنه ترین ، قلب تو دریاست گفتم که در این راه کو نقطه ی آغاز گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش اردلان سرفراز شاعر :
اردلان سرفراز ,
برچسبها :
#داریوش
دوشنبه 30 دی 1392 .:|:. 21:17 .:|:. علی ساطع |
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
بهار |
درخت |
نگاه |
باد |
اشک |
ابی |
سیاوش قمیشی |
دلتنگی |
دوست داشتن |
بغض |
رفتن |
بوسه |
لبخند |
زمستان |
مو |
چشم |
شب |
گل |
مرگ |
نفس |
ماه |
خنده |
لب |
دل |
زن |
دیدار |
پاییز |
داریوش |
خورشید |
باران |
دست |
خواب |
پرنده |
زندگی |
خیال |
قلب |
دریا |
غروب |
تنها |
عشق |
ستاره |
آغوش |
شعر |
آسمان |
بانو |
عاشق |
گریه |
پنجره |
جمعه |
تنهایی | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |