به
چه قیمتی گذشتیم از شبای خیس مهتاب
چی گذاشتیم از من و تو به جز آرزوی بر آب
به
چه قیمتی غرور و سر راهمون کشیدیم
چرا لحظه های باهم بودن هامون و ندیدیم
خوبِ
من ما هر دو باختیم توی این بازی بی خود
هر دوتامون کم گذاشتیم که ترانه هامونم مرد
چیزی از لحظه نمونده من و تو لحظه رو کشتیم
حکم اعدام دلامون و با غرورمون نوشتیم
اگه
دوسم نداری به روم نیار
یه چیزی از غرورم واسم بذار
نذار
تو فکر تنهایی گم بشم
نذار حرف و حدیث مردم بشم...
دلمو انقده نشکن آخه این دل عاشقت بود
له نکن این قلب خونو آخه روزی لایقت بود
دلمو
انقدر نسوزون مگه چی مونده از این دل
رفتی و با بی وفائیت زدی مهر نحس باطل
تو
که دوس نداشتی باشی چرا آتیشم کشیدی
اونکه تو خودخواهیات مرد دل من بود تو ندیدی
از
تو خونه وجودم به چه آسونی پریدی
ریختن غرور این من رو ندیدی نشنیدی