هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور
بانو
، شبیه خودت ؛ ساده ، پر غرور
من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها
از
کوچه های شهر دلم میکنی عبور
یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود
یا
اینکه آرزوی تو را میبرم به گور
بی تو ، خراب ، گنگ ، زمینگیر میشوم
مانند
شعرهای خودم ؛ شکل بوف کور
کِی میشود میان کوچه ... نه ، صبر کن ، نیا
میترسم
از حسادت این چشم های شور
تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر
از چشم های شرجی ات اما بلا یه دور
رسول کامرانی