زیباترین قول تو این است
که هرگز باز نخواهی آمد
زاده ی قول تو هستم
در غبار ...
پس می دانم
که رنج در خانه است
در انتها ی پله ها خانه دارد
تنها انزوای من است
که در باران مرا شکر می کند
که تا صبح فردا زنده هستم
چرا
تمام هفته را
با پاروی شکسته
در خانه ماندم
خانه کوچک بود
در خلوتی خانه
از میان همه ی
عادت ها و سوگند ها
فقط تو را صدا کردم
زیباترین قول تو این است
که هرگز باز نخواهی آمد
احمد رضا احمدی