جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
او استکان چایی خود را نخورد و رفت

او استکان چایی خود را نخورد و رفت

بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت

 

گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی

تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت

 

گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات

یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت

 

گفتم که بی تو هیچمو او گفت 'بی' نه 'با' !

در بیت آخرین غزلم دست برد و رفت

 

یعنی به قدر چای هم ارزش ...؟ نه بی خیال

او استکان چایی خود را نخورد و رفت



 

حسین زحمتکش

 

چایی نیمه خورده



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات