سلام علاقه جان ؛
فصلی ورق خورد
اینهم
از زمستان
زمین به دور خورشید می چرخد ،
من به
مهر به دور تو می گردم
کجا مانده ای بیا ...
نه این که سردم باشد ، نه ... !
هیمه ی خیال تو همیشه روشن است
و اجاق
دوستت دارم همیشه گرم . ..
من با دست های تو
شادترین فصل سرما
را می سازم
و با دستمالی سبز ،
چشم های خیس پنجره را پاک می کنم
آواز می خوانم ...
از تو می گویم ،
مهربانم
برای گنجشک هایی که هی بهانه می گیرند
علاقه قشنگم
راه دور است و هوای
این
روزهای روزگار ، بس سرد
زودتر بیا
تو که باشی ،
هیچ زمستانی حریف بهار خانه نخواهد بود . ..
کافیست لبخند بزنی
تا
آب شوند تمام یخ ها
دنیا
مست کند ، عاشق شود
هوا باز هم پر شود
از بوی سیب و سلامی
تازه
من کیف کنم
و جسارتم گل دهد
تا بگویمت : دوستت دارم
تا
همیشه ی هنوز ...
افشین صالحی