پاییز آمد ، لابلای درختان ، لانه كرده كبوتر ، از تراوش باران ، میگریزد
خورشید از غم ، با تمام غرورش ، پشت ابر سیاهی ، عاشقانه به گریه ، مینشیند
من با قلبی به سپیدی صبح ، با امید بهاران میروم به گلستان ، همچو عطر اقاقی ، لابلای درختان مینشینم
باشد روزی به امید بهاران روی دامن صحرا لاله بویم
شعر هستی ، بر لبانم جاری ، پرتوانم آری ، میروم در كوه و ، دشت و صحرا
رهپیمای ، قلهها هستم من ، راه خود در توفان ، در کنار یاران ، مینوردم
دارم امید که دهد روزی ، سختی کوهستان بر روان و جانم ، پاکی این کوه و دشت و صحرا
باشد روزی برسد به جهان ، شعر هستی بر لب ، جان نهاده بركف ، راه انسانها را ، در نوردم
رهپیمای ، قلهها هستم من ، راه خود در توفان ، در کنار یاران ، مینوردم
دركوهستان ، یا كویر تشنه ، یا كه در جنگلها ، رهنوردی شاد و ، پر امیدم
شعر هستی ، بودن و كوشیدن ، رفتن و پیوستن ، از كژی بگسستن ، جان فدا كردن در ، راه حق است
شعر هستی ، بودن و كوشیدن ، رفتن و پیوستن ، از كژی بگسستن ، جان فدا كردن در ، راه خلق است
سعید سلطانپور
دانلود آهنگ گروه کر محمدرضا عقیلی