ای کاش کسی بود ...
کسی !
نه ...
من محتاج تنی نیستم ...
دلم
دستی را می خواهد !
می فهمی یعنی چه ؟
این
همه تنهایی را می فهمی
؟
که دلت
یک دست می خواهد
نه یک آغـوش پنهانی
دستی که تو را بفشارد
در
هیاهوی یک خیابان شلوغ
نه
یک بوسه در بیشه ای خلوت
من
دلم رسوایی می خواهد
نه یک عشق پنهانی
علیرضا اسفندیاری