دلتنگم ...
برای دختری که ندارم
تویی که
دیگر نیستی
شادی
که رخت بربسته
نیمکتهای چوبی پارکی که
روزی آرامبخش جان خستهمان بودند
میوههای کاجی که دیگر توپ بازیام نیستند
دستان تویی که
نجات دهندهی مغرور کاجها بودند
دلتنگم
برای تن دادن به خواب
در سایه
سار تـــو
دلتنگم و
رنگ به رنگ
انتظار میکشم ...
صنم غزالی