نه
از مهر و نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم
دلم
خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم
بگذار بگویمت
این
دل به کدام واژه گویم چون شد
کز پرده برون و پرده دیگر گون شد
بگذار
بگویمت که از ناگفتن
این قافیه در دل رباعی خون شد
ای عشق
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
قیصر
امین پور