من یک جای تاریخ
یک جای تقویم
یک ماه از یک فصل جا مانده ام !
همان روز که قول دادم
بوسه هایم را نسیم به تاراج نبرد
همان پنج شنبه ی فیروزه ای رنگ
که دلگرمی آغوشت در من چون شراب چرخید
همان روز که به سیب سرخ چشمانت کودکانه خندیدم
من یک پنج شنبه
در دل آذر ، در میانه ی پاییز
در اوج تقویم جا مانده ام !
و تـــو مدتهاست رفته ای ...
من تنها کسی هستم که در تقویمش
پنج
شنبه ها ، به مناسبت تنهایی
تعطیل است !
حامد نیازی