جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
گل

همان رنگ و همان روی
 
همان برگ و همان بار
 
همان خنده ی خاموش در او خفته بسی راز
 
همان شرم و همان ناز
همان برگ سپید به مثل ژاله ی ژاله به مثل اشك نگونسار
 
همان جلوه و رخسار
 
نه پژمرده شود هیچ
 
نه افسرده ، كه افسردگی روی
 
خورد آب ز پژمردگی دل
 
ولی در پس این چهره دلی نیست
گرش برگ و بری هست
ز آب و ز گلی نیست
هم از دور ببینش
 
به منظر بنشان و به نظاره بنشینش
 
ولی قصه ز امید هبایی كه در او بسته دلت ، هیچ مگویش
مبویش
كه او بوی چنین قصه شنیدن نتواند
 
مبر دست به سویش
كه در دست تو جز كاغذ رنگین ورقی چند ، نماند

 

مهدی اخوان ثالث

 



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات