بهار اگه عطر تو رو نیاره
گل از گل شکوفه وا نمی شه
مثل پرنده عاشق بهاریم
هیشکی تو دنیا مث ما نمی شه
رود اگه عاشق نباشه اسیره
یه جا تو مرداب می مونه می میره
سر می زنه به سنگ و صخره و خار
می خواد که دریا رو بغل بگیره
تا دل داری دنبال چیزی بگرد
که زندگی از تو نکرده پنهون
کلاف گنجشکای روی شاخه
ردیف کفترای روی ایوون
کی از تماشای جوونه سبزه؟
کی از تماشای پرنده شاده؟
وقتی که شاخه ها به هم می خورن
کی عاشق زمزمه های باده؟
عبدالجبار کاکایی