جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
اکنون هبوط رنگ

سال میان دو پلک را
ثانیه هایی شبیه راز تولد
بدرقه کردند
 

کم کم در ارتفاع خیس ملاقات
صومعه نور
ساخته می شد

حادثه از جنس ترس بود
ترس
 
وارد ترکیب سنگ ها می شد

حنجره ای در ضخامت خنک باد
غربت یک دوست را
زمزمه می کرد

از سر باران
تا ته پاییز
تجربه های کبوترانه روان بود

باران وقتی که ایستاد
منظره اوراق بود
 
وسعت مرطوب
 
از نفس افتاد
قوس قزح در دهان حوصله ما
 
آب شد

 

 

سهراب سپهری . ما هیچ ، ما نگاه



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات