من نه خوش بینم نه بد بینم
من شد و هست و شود بینم...
عشق را عاشق شناسد ، زندگی را من
من كه عمری دیده ام پایین و بالایش
كه تفو بر صورتش،لعنت به معنایش
دیده ای بسیار و می بینی
می وزد بادی ،پری را می برد با خویش،
از كجا ؟از كیست؟
هرگز این پرسیده ای از باد؟
به كجا؟وانگه چرا؟زین كار مقصد چیست؟
خواه غمگین باش،خواهی شاد
باد بسیار است و پر بسیار ،یعنی این عبث جاریست.
آه باری بس كنم دیگر
هر چه خواهی كن،تو خود دانی
گر عبث یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست.
مرگ می گوید:هوم!چه بیهوده!
زندگی می گوید اما
باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست....
مهدی اخوان ثالث