درمانده مانده ام دو سه هفته است ای پری
با ما نمی نشینی و با ما نمی پری ؟
آری منم همان كه فراموش كرده ای
آیا مرا هنوز به خاطر می آوری ؟
بعد از تو من همین غزل نیمه كاره ام
تكراری و ورق ورق و پوچ و سرسری
تو بی گمان همان غم عشقی كه خواجه گفت :
«كز هر زبان كه می شنوم نامكرری »
آن شب كه با تو پر زدم و عاشقت شدم
باور نداشتم كه تو از جنس دیگری
باور نداشتم كه تو با ما غریبه ای
باور نداشتم كه تو اینجا مسافری
باور نداشتم كه به این راحتی مرا
اینجا به حال خود بگذاری و بگذری
گفتی كه پیر و خسته و دل ناتوان شدم
اما دروغ بود تو از من جوانتری
زیرا هنوز هم كه هنوز است عاشقی
زیرا هنوز هم كه هنوز است دختری
ای آرزوی مرده در اعماق زنده رود
یادت به خیر ، دختر زیبای بندری .
مهدی جهاندار