ابری در اتاقم می گرید
گلهای چشم پشیمانی می شکفد
درتابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد
مغرب جان می کند ، می میرد
گیاه نارنجی خورشید
در مرداب اتاقم می روید کم کم
بیدارم ، نپنداری ام درخواب
سایه شاخه ای بشکسته
آهسته خوابم کرد
کنون
دارم می شنوم
آهنگ مرغ مهتاب
و گلهای چشم پشیمانی را
پرپر می کنم
سهراب سپهری . زندگی خواب ها