جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد


من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
 
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
 
ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد
من حسرت پرواز ندارم به دل آری
 
در من قفسی هست که می خواهدم آزاد
 
ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را
 
کش مردم آزاده بگویند مریزاد
 
من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
 
آرام چه می جویی از این زاده ی اضداد ؟
 
می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد
مگذار که دندانزده ی غم شود ای دوست
 
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

محمدعلی بهمنی
  

 



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات