جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
مگذار به طوفانم

جنگل همۀ شب سوخت در صاعقۀ پاییز
از آتش دامن گیر ای سبز جوان بر خیز !

 

برگ است که می بارد! چشم تو نبیند کاش
این منظره را هرگز در عالم رویا نیز

 

هیهات ... نمی دانم این شعله که بر من زد
از آتش « تائیس » است یا بارقه ی « چنگیز » !

 

خاکستر من دیگر ققنوس نخواهد زاد ؟
و آن هلهله پایان یافت این گونه ملال انگیز !

 

تا نیمه چرا ای دوست ! لاجرعه مرا سرکش
من فلسفه ای دارم یا خالی و یا لبریز

 

مگذار به طوفانم چون دانه به خاکم بخش
شاید که بهاری باز صور تو دمد برخیز

 

 

محمد علی بهمنی



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات