سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟
افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟
من شور و شر موج و تو سرسختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی ؟
هرکس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور ، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم ، تو چه کردی ؟
«تنهایی و رسوایی» ، «بیمهری و آزار»
ای عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی ؟
فاضل نظری