جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
امروز زمانه نوبت ماست

تا نقش خیال دوست با ماست

ما را همه عمر خود تماشاست

 

آنجا که جمال دلبر آمد

والله که میان خانه صحراست

 

وانجا که مراد دل برآمد

یک خار به از هزار خرماست

 

گر چه نفس هوا ز مشکست

ورچه سلب زمین ز دیباست

 

هر چند شکوفه بر درختان

چون دو لب دوست پر ثریاست

 

هر چند میان کوه لاله

چون دیده میان روی حوراست

 

چون دولت عاشقی در آمد

اینها همه از میانه برخاست

 

هرگز نشود به وصل مغرور

هر دیده که در فراق بیناست

 

اکنون که ز باغ زاغ کم شد

بلبل ز گل آشیانه آراست

 

بر هر سر شاخ عندلیبی‌ست

زین شکر که زاغ کم شد و کاست

 

فریاد همی کند که باری

امروز زمانه نوبت ماست

 

 

سنایی



شاعر : سنایی ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات