جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
خوش آنکه هستی من بر باد رفته باشد


خوش آنکه هستی من بر باد رفته باشد

سرتا به پای خویشم از یاد رفته باشد

 

ای دوست با من زار ، میکن هر آنچه خواهی

سهلست بر اسیری بیداد رفته باشد

 

گر در هوای وصلت صد خرمن وجودم

بر باد رفته باشد بر باد رفته باشد

 

وقت رحیل خواهم آن سو بود نگاهم

تا جان به نزد جانان دلشاد رفته باشد

 

گر بیستون صبرم هجران زپا درآورد

بادا بقای شیرین فرهاد رفته باشد

 

گردون بسی غمم ریخت برسر ولیک حاشا

از من بسوی گردون فریاد رفته باشد

 

در راه عشق باید پا را ثبات باشد

سر گو درین بیابان بر باد رفته باشد

 

در وادی محبت مجنون اسیر لیلیست

هر چند از دو عالم آزاد رفته باشد

 

شوخی به یک کرشمه صد مرغ دل کند صید

تا چشم برهم آید صیاد رفته باشد

 

ماهی به هر نگاهی بسمل کند سپاهی

تا دیده می گشایند جلاد رفته باشد

 

با کس بدی که کردی در خاطرت نگهدار

ور نیکی است بگذار از یاد رفته باشد

 

ای فیض در غم یار تن را خراب میدار

تا جان به نزد جانان آباد رفته باشد

 

 

فیض کاشانی



شاعر : فیض کاشانی ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات