ترا
چون نسیم صبا دوست دارم
ترا چون حدیث وفا دوست دارم
چو حل گشته ام در وجود تو با خون
ترا از من و ما ، جدا دوست دارم
دلم
را كسی جز تو كی می شناسد
ترا ای به درد آشنا ، دوست دارم
چو
بیمار جان بر لبم از جدایی
گل بوسه را چون دوا ، دوست دارم
بلای
وجودی ، مرا مبتلا كن
ز هستی گذشتم ، بلا دوست دارم
مگیر
از سرم سایه شهپرت را
ترا همچو فر هما دوست دارم
بشبهای
تاریك و تلخ جدایی
خیال ترا چون دعا دوست دارم
قسم
بر دوچشمان غم ریز مستت
ترا من بقدر خدا دوست دارم
هما میرافشار