من خود دلـم از مهر تو لرزید ، و گر نه
تیرم به خطا می رود اما به هدر ، نه !
دل خون شدۀ وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر ، نه
با هرکـــه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر ؟ آری ! با اهل نظر ؟ نه !
بد خلقــم و بد عهد زبانبازم و مغـــرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه ؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر ، بار دگر ، بار دگر ... نــــه !
فاضل نظری