دیدم
تو خواب وقت سحـر
شهزاده ای زریــن کمــــر
نشستـه رو اســـب سفیـــد
می اومـد از کوه و کمــــر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می
رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
کاشکی دلم رسوا بشـه ،
دریا بشـه ،
این دو چشـم پر آبــم
روزی که بختم وا بشه ،
پیدا بشه ،
اون که اومد تو خوابم
شهزاده
ی رویـــــای من شایــــد تویــی
اون کس که شب در خواب من آید تویی تــــو......
از خــواب شیـرین ،
ناگـه پریــدم ،
او را ندیـــدم ،
دیگــر
کنــارم به خـدا
جانم رسیده ،
از غصه بر لب ،
هر روز و هر شب ،
در انتظارم
به خـدا
دیدم
تو خواب وقت سحـر
شهزاده ای زریــن کمــــر
نشستـه رو اســـب سفیـــد
می
اومـد از کوه و کمــــر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
بیژن ترقی