دو دستم ساقه سبز دعایت
گـل اشـكم نثـار خاك پایـت
دلم در شاخه ی یاد تو
پیچیـد
چو نیلوفر شكفتـم در هوایت
به یادت
داغ بـر دل مـی نشانـم
زدیده خون به دامن می
فشانم
چو نــی
گر نالم از سوز جـدایـی
نیستان را به آتش می كشانم
به یادت ای چـراغ روشـن
مـن
ز داغ دل بسوزد دامـن مـن
ز بس در دل گل یادت
شكوفاست
گرفتـه بـوی گـل پیــراهن
مـن
همه شب
خواب بینم خواب دیدار
دلـی دارم دلـی بـی تـاب
دیدار
تو
خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تـاب دوری و نه تاب
دیــدار
سـری داریـم و سـودای غـم
تـو
پـری داریـم و پــروای غم
تـو
غمت از هر چه شادی
دلگشاتـر
دلـی داریـم و دریــای غم
تـو
قیصر امین پور