کاش سوی تو دمی رخصت پروازم
بود
تا به سوی
تو پرم بال و پری بازم بود
یاد آن روز که از همت بیدار جنون
زین قفس تا
سر کویت پر پروازم بود
دیگر کنون چه کنم زمزمه در پرده عشق
دور از آن
مرغ بهشتی که هماوازم بود
همچو طوطی به قفس با که سخن ساز کنم
دور از آن
اینه رخسار که همرازم بود
خواستم عشق تو پنهان کنم و راه نداشت
پیش این اشک زبان
بسته که غمازم بود
رفتی و بی تو ندارد غزلم گرمی و شور
که نگاهت
مدد طبع سخن سازم بود
محمدرضا شفیعی کدکنی