عشقات
آتش به دل کس نزند تا دل ماست
کی
به مسجد سِزَد آن شمع ، که در خانه رواست
به وفایی که نداری ، قسم ای ماه جبین
هر
جفایی که کنی ، بر دل ما عین وفاست
اگر از ریختن ، خون منات خرسندیست
این
نه خون است ، بیا دست در او زن ، که حناست
سر زلف تو ز چین ، مشکتر آورده به
شهر
از
خُتَن مشک نخواهید ، حریفان ، که خطاست
من گرفتار ، سیه چردهی شوخی شدهام
که
به من دشمن و با مردم بیگانه صفاست
روزی آیم به سر کوی تو و جان بدهم
تا
بگویند که این ، کشتهی آن ماه لقاست
زود باشد که سراغ من تهمت زده را
از
همه شهر بگیری و ندانند کجاست
اگرت
یار جفا کرد و ملامت "راهب" *
غم
مخور دادرس عاشق مظلوم خداست
محمد تقی بهار
*) راهب تخلص شاعر به منظور حفظ وزن میباشد . (معکوس بهار)
البته در جای دیگر به صورت زیر نیز آمده است :
اگرت یار جفا پیشه ، ستم کرد بهار