سرتو بزار رو شونه هام خوابت بگیره ٬ بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته خیلی دیره ٬ حتی من از شنیدنش گریم میگیره
بذار رو سینم سرتو چشمهای خیس و ترتو
بذار تا خوب نگات کنم بو بکشم پیرهنتو
بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم
جز تو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم
سرتو بزار رو شونه هام خوابت بگیره ٬ بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته خیلی دیره ٬ حتی من از شنیدنش گریم میگیره
وقتی چشمات خوابش میاد ٬ آدم غمهاش یادش میاد
یه
حالتی تو چشماته ٬ که عشق خودش باهاش میاد
سرتو بزار رو شونه هام خوابت بگیره ٬ بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته خیلی دیره ٬ حتی من از شنیدنش گریم میگیره
مسعود امینی