جار شادمانه ی گنجشکان را
روشن تر می شنوم ،
چرا که تو
اینجایی !
شکوه
خورشید و
کف کوبی برگ ها ،
پنبه های ولنگار ابر ،
لَن ترانی ِ جوباره ی فروتن
این همه را خوش تر از همیشه می بینم ،
چرا که تو
اینجایی !
تو
آن اشارت روشنی
که آدم را
به برچیدن سیب
سرترین
شاخه دعوت کرد !
بهشت
را به نیم نگاه تو فروختم
تا با تو
بر
گستره ی خاموش خاک
بهشتی نو بیافرینم
یغما گلرویی