جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
بوسه یار

ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار

آنسوی پنج خندق - پشت چهار دیوار


ای قصه ی تو و من - چون قصه ی شب و روز

پیوسته در پی هم ، اما بدون دیدار


سنگی شده است و با من تندیسوار مانده است

آن روز آخرین وصل ،‌و آن وصل آخرین بار


بوسیدی و دوباره... بوسیدی و دوباره

سیری نمی پذیرفت از بوسه روحت انگار


با هر گلوله یک گل در جان من نشاندی

از بوسه تا که بستی چشم مرا ، به رگبار


دانسته بودی انگار ، کان روز و هر چه با اوست

از عمر ما ندارد ،‌دیگر نصیب تکرار


آندم که بوسه دادی چشم مرا ، نگفتم

چشمم مبوس ای یار ، کاین دوری آورد بار ؟

 

 

حسین منزوی



شاعر : حسین منزوی ,
برچسب‌ها : #بوسه
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات