جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
دشت ارغوان

آه چه شام تیره ای، از چه سحر نمی شود

دیو سیاه شب چرا جای دگر نمی شود

 

سقف سیاه آسمان سوده شده ست از اختران

ماه چه، ماه آهنی، این كه قمر نمی شود

 

وای ز دشت ارغوان، ریخته خون هر جوان

چشم یكی به ماتم اینهمه تر نمی شود

 

مادر داغدار من، طعنه تهنیت شنو

بهر تو طعن و تسلیت، گر چه پسر نمی شود

 

كودك بینوای من، گریه مكن برای من

گر چه كسی به جای من، بر تو پدر نمی شود

 

باغ ز گل تهی شده، بلبل زار را بگو:

(( از چه ز بانگ زاغها، گوش تو كر نمی شود ))

 

ای تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من

( بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود (

 

 

 

حمید مصدق



شاعر : حمید مصدق ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات