منُ مزرعه یه عمره ، چش به راه یه
بهاریم ! 
زیر
شلاق زمستون ، ضربهها رُ میشماریم ! 
توی
این شب ، غیر گریه کار دیگهای نداریم ! 
هرکی
خوابه ، خوش به حالش ! ما به بیداری دچاریم ! 
این زمستون ، خیلی
وقته فکر سوزوندن برگه ! 
خیلی
وقته ساقههامون ، زیر شلاق تگرگه ! 
قد نمیکشه جوانه ، زیر سایهی تبردار ! 
زندگی
تو فصل سرما ، معنی مطلق مرگه   !
نفس بکش ! نفس بکش !
اینجا نفس قنیمته
! 
توی
سکوت مزرعه ، کشف صدا یه نعمته ! 
تن این مزرعهی خشک ، تشنهی بذر دوبارهس ! 
شب
پر از حضور تلخ جای خالی ستارهس ! 
تیغ گاوآهنُ دریاب ! باید این یخا رُ آب کرد ! 
اگه
آب نشن ، شکستن دیگه تنها راه چارهس ! 
طبق ترانه اینجاس
، پس کو اون صدای بیباک ؟ 
تا
بپاشه بذر آواز روی بیباری این خاک ! 
مزرعه دزدیدنی نیست ، فردا میلاد شکوفهس ! 
داره
میره پی کارش ، شب یخ بستهی سفاک !
نفس بکش ! نفس بکش !
اینجا نفس قنیمته
! 
توی
سکوت مزرعه ، کشف صدا یه نعمته
یغما گلرویی



