همراه با وزیدن نتهای ساکسیفون
در عصر شرجی غزلی غرق ادکلن
یک جفت چشم شرجی شاعرکش قشنگ
از بستگان دختر همسایهی «نرون»
بر روی کاج پیر دلم لانه کردهاند
آرام و سرد مثل غم و خندهی ژکون ...
«د» وزن بیت قبلی من را به هم زده
لعنت به فاعلات مفاعیل فاعلن
من قانعم تو را به خدا جان مادرت
امشب بیا و روسریات را سرت نکن
حامد عسکری