بیرحمی است این که نخواهی ببینمت
میدانم این که چشم به
راهی ببینمت
گیسوی
خویش را یله کن بافه بافه کن
تا صافتر میان سیاهی
ببینمت
در
شام من ستارهی دنبالهدار باش
چرخی بزن که نامتناهی
ببینمت
در
چاه سینهای دل غافل چه میکنی
بیرون بیا کبوتر چاهی
ببینمت
در
غرفههای نقش جهان چون صدا بپیچ
تا در شکوه و شوکت شاهی
ببینمت
چندی
است خو گرفته دلم با ندیدنت
عمری نمانده است الهی
ببینمت
سعید بیابانکی