کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه
ای ، دورِ اجاقی ساده بود
شب که
می شد نقشها جان می گرفت
روی
سقف ما که طاقی ساده بود
می شدم پروانه ، خوابم می پرید
خوابهایم
اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوچی نبود
بازی
ما جفت و طاقی ساده بود
قهر می کردم به شوق آشتی
عشق
هایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی
نان بود و باقی ساده بود
قیصر امین پور