نظرات
بگو دوستت دارم و بگذار این واژه تا زیر خاک هم با ما بیاید ! با ما دوباره متولد شود !
که شاخه هایش انگشتان من باشند برگ هایش موهای تـــو
تا فردا همه باور کنند آواز دو پرنده که در قلب درختی لانه کرده اند چیزی جز "دوستت دارم" نیست !
محسن حسینخانی
بی پرده بگویمت چیزی نمانده است من سی ساله خواهم شد فردا را به فال نیک خواهم گرفت  به تصویر قشنگ تو نگاه میکنم و به تو می‌اندیشم به تصویر اکنون تو که می اندیشم شادمانم برای تو می نویسم و از اینکه در این هیاهوی بی وقتی به یاد
تو می‌نویسم شادمانم صفحات تقویم را که ورق می زنم روز تولدت را می‌بینم
که پشت مبارکی چند روز بی‌نظیر
پایان و آرام گرفته آرام مثل روز تولد
تو ... مثل تولد تو ... آرام مثل تـــو
از اینکه همه ی تاریخها را به روز تولد تو
محاسبه می کنم شادمانم ثانیه ها که تند و تند می گذرند یادآورم می‌شوند که در گذشته‌ای
نه چندان دور تو از جایی که بودی پایت را گذاشتی به جایی که قرار بود
باشیم و من هنوز در جایی بودم که هیچ
بخاطرش ندارم
و این همه را او می‌دانست
، می‌چید و به
تماشا نشسته بود ... و من و تو ، ما ، نمی‌دانستیم
.
امروز من از این همه ... من از تولدت شادمانم فکر می کنم نکند او قصه ی آدم و حوا را
نوشت تا امروزمان را بیافریند ... نکند
تمام این بازی ها ، این دنیا چیده شده بود که
روزی تو را پیدا کنم و مرا پیدا
کنی
و همه چیز را بخاطر بیاوریم و بسپاریم چقدر شادمانم ... *تولدت ، زیباترین روز خدا ...  + هدیه
من از تولد تــــــــو بودی من که خود زادۀ سرمای شب دی ماهم بی تو با سردی بی رحم زمستان چه کنم ؟ باور نداشتم که زنی بتواند شهری را بسازد و به آن آفتاب
و دریا ببخشد و تمدن.
دارم از یک شهر حرف میزنم !
صورت و دست های کوچکت ، صدایت ...
و همان جا می میرم ! نزار قبانی
در غیاب تـــو ترانه های تکان دهنده نوشتم ، به تماشاى کشورهای جهان رفتم خانه خریدم ، مردِ خانه شدم
اما هنوز جای تو در تک تک دقیقه ها
خالی ست ، شعرها برای زیبا شدن به تکه ای از تو محتاجند و
نوشتن پلی ست که مرا به تو می رساند ... چه کسی باور می کرد در نبود تو تقویم
ها ورق بخورند و
من هر سال شمع های تولدم
را فوت کنم بی
آن که صدای کف زدنت در گوشم بپیچد ؟
دیگر احتمال بازگشتن تو لطیفه ای ست که
دوستان قدیمی مرا با آن دست می اندازند
و آن قدر در خلأ غیبتت مرده ام که هیچ
زنگ تلفنی مرا از جا نمی پراند !
یغما گلرویی
باز هم از کنارت گذشتم ، دوستت دارم !
افسوس ... "دوستت
دارم هایت" جنس شعرهایم را نمی خواهند !
نُت شوی تا آهنگ روزگارم باشی می توانستم آرام ات باشم در شب
های بی قراری من نمی مانم اینجا ! امروز نخستین روز از ادامه ی روزهای عمر من است ، امروز روز تولد یک شعر تازه است من نمی مانم اینجا !
|
 جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی |
