جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
جان منی تو

من شوق قدم های رسیدن به تو هستم
یک شهر دلش رفت که من دل به تو بستم

آرامش لبخند تو اعجاز تو این است
زیبایی تو خانه براندازترین است

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

میخواهمت ای هرچه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

میخواهمت ای هرچه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو

 

من بودم و غم ، تا که رسیدم به تو غم رفت
من آمدم از تو بنویسم که دلم رفت

این بار نشستم که تو را خوب ببینم
ای خوب تر از خوب تر از خوب ترینم

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

میخواهمت ای هرچه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو

 

احمد امیرخلیلی



آخرین آهنگ

اگه این آخرین شعره ، اگه این آخرین آهنگ

بازم میخونم از شوق یه دنیای بدون جنگ


اگه این آخرین راهه ، اگه این آخرین پرده

منو با بوسه ای بسپار ، به یه دنیای بی بَرده


واسه تو باقی میذارم ، نهال سبز رویامو

امید با تو برگشتن ، به شهر آرزوهامو


واسه تو باقی میذارم ، جای خالیمو توو رگبار

نگاه بی قرارم رو ، توو عکس قاب رو دیوار


منو گم کن توو آغوشت ، که نامیرا بشم با تو

بنوشم جرعه به جرعه ، بهار تووی چشماتو


صدام میمونه بعد از من ، بازم دستاتو میگیرم

تو اونقدر زندگیم بودی ، که با مرگم نمیمیرم


اگه این آخرین برگه ، اگه این فصل پاییزه

شریک این شرابی باش ، که توو گیلاسا میریزه


اگه این آخرین لحظه ، اگه این آخرین روزه

بذار اون جنگلی باشم ، که مغرورانه میسوزه


همه روزای تبعیدو ، کنار تو سفر کردم

پناه لحظه هام بودی ، من از تو برنمیگردم


چشات معنای آرامش ، نگاهت سرزمینم بود

همیشه مومنت بودم ، که لبخند تـــو دینم بود


منو گم کن توو آغوشت ، که نامیرا بشم با تو

بنوشم جرعه به جرعه ، بهار تووی چشماتو


صدام میمونه بعد از من ، بازم دستاتو میگیرم

تو اونقدر زندگیم بودی ، که با مرگم نمیمیرم

 



بهار تویی ...

بهار تویی

که می آیی و دستهایم 

شکوفه می دهند ناغافل !


تویی که

 با تمام خستگی

باز هم آرامشی !


باز هزار ستاره ی بی افول

هزار پروانه ی بیقرار 

هزار شوق بی دلیل را

در خلوت آغوش من میریزی


 انگار
 بهار تویی ...

 

نیلوفر حسینی

 



صبح جمعه


صبح جمعه كه بیاید


از خواب بیدار شوم

تو نشسته باشی

 

تماشایم كنی و بگویی :


جانم

صبح جمعه ات بخیر ...

 

شاید این یک معجزه باشد


و تـــو

   پیامبر آرامش

          دل افروخته ی من ...

 

محمد سیمری



دلم دست هات را می خواهد

دلم صدات را می خواهد

            بوی موهات را می خواهد

 

وقتی خوابی

پشت آن پلک های معصوم

            آرامش نفس هات را می خواهد

 

اینجا در غیبت تـــو

سرم را در لباست فرو می برم

و آرام نمی گیرم

 

دست هات کجاست گل من؟

            دلم دست هات را می خواهد.

 

عباس معروفی 

 



امنیت

گاهی امنیت

 همه اش خلاصه می شود

به یک آغوش امن ،

          به یک بوسه از ته دل ،


به یک دوستت دارم ناب ،

            به یک دلم برایت تنگ شده ،


به یک چشمهایت چرا نم دارد ،

به یک من اینجایم ، دلم آنجاست که تـــو هستی

 

امنیت ساده تر از

 آن چیزی ست که خیالش را می کنی ،

 

یک لبخند است

برای او ی زندگی ات

یک دستانم را محکم بگیر ، ما هم را داریم

 

امنیت

تنها مختص مرد نیست ،

            بلکه زن هم امنیت است ،

 

امنیت مهر

و امنیت عشق ،

            امنیت مراقبه از رابطه

 

مرد و زن ندارد ؛

به نقطه ما شدن که رسیدی

          آرامش باش برای شریک زندگی ات


و باور کن هیچوقت 

معجزه عشق جوانه نمی زند ،

             مگر امنیت خاطری باشیم برای "او"ی زندگی مان

 

 

عادل دانتیسم



آدم چقدر زود پیر می شود

وقتی دلتنگ باشی

تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند

 

باز هم دل تـــو بارانی ست

 

خیس تر از دریا

         خراب تر از امواج ...

 

آدم چقدر زود پیر می شود ؛

وقتی احساسش ، اضافه تر از درک آدم هاست

 


+ کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمی فهمد



تعداد کل صفحات: 3


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات