جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید


قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید


شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی


روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم


عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم

بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم


کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود

یک گرفتار از این جمله که هستند نبود


نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت

سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت


این همه مشتری و گرمی بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت


اول آن کس که خریدار شدش من بودم

باعث گرمی بازار شدش من بودم


عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او

داد رسوایی من شهرت زیبایی او


بس که دادم همه جا شرح دلارایی او

شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او


این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد

کی سر برگ من بی سر و سامان دارد




...




وحشی بافقی





ادامه مطلب

شاعر : وحشی بافقی ,
آنکس که مرا از نظر انداخته اینست

آنکس که مرا از نظر انداخته اینست

اینست که پامال غمم ساخته، اینست

 

شوخی که برون آمده شب مست و سرانداز

تیغم زده و کشته و نشناخته، اینست

 

ترکی که ازو خانهٔ من رفته به تاراج

اینست که از خانه برون تاخته اینست

 

ماهی که بود پادشه خیل نکویان

اینست که از ناز قد افراخته، اینست

 

وحشی که به شطرنج غم و نرد محبت

یکباره متاع دل و دین باخته اینست

 

 

وحشی بافقی



شاعر : وحشی بافقی ,

تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات