و چه قدر خسته ام از "چرا؟"
از "چه گونه؟"
خستهام از سؤال های سخت
پاسخهای پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچهای
تند
نشانههای بامعنا ، بیمعنا
دلم تنگ میشود گاهی ،
برای یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز
تعطیلی در زمستان»
چهار «خنده ی بلند»
و پنج«
انگشت»دوست داشتنی !
مصطفی مستور